نقد و بررسی دیدگاه وهابیت دربارۀ برگزاری اعیاد و عزاداری
مقدمه
یکی از عوامل مهم و تعیینکننده در تقویت ایمان و تثبیت ارزشهای معنوی و بنیادهای اخلاقی، یادآوری خاطرۀ انبیا، اولیا، شهدا، صدیقین و رهروان راستین مکتب انبیا است. اینیادکرد، انسان را درجهتِ اقتدا به آنها و رهرَوی در مسیر تکامل یاری میکند.
خداوند در آیۀ ۵ از سوره مبارکه ابراهیم می فرماید:
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ»
به موسی(ع) دستور میدهد که روزهای خدا را به یاد قوم بنیاسراییل بیندازد و توجه آنها را به آنروزها جلب کند. به گفتۀ مفسران، منظور از ایامُالله روزهایی است که خداوند در آنروزها به بنیاسراییل نعمتهای مهمی داده است؛ مانند نجات آنها از دست فرعون
روز تولّد یا بعثت یا وفات پیامبر گرامی اسلام(ص) و نیز روزهای تولد یا وفات اولیاءالله، روزهایی هستند که سرنوشت انسانها را تحتتأثیر خود قرار داده است و لذا یادآوری آنها، یادآوریِ ایامُالله است.
همچنین مجالس عید و عزای یادشده، ضمن آنکه آثار تربیتی فراوان دارد، متضمن تجدید پیمان با آرمانهای الهی نیز هستند.
اما وهابیان برگزاری جشن در میلاد انبیا و اولیا خصوصاً نبی مکرم اسلام(ص)، و اقامۀ مجالس عزا و عزاداری برای اهلبیت را بدعت و منکر میدانند.
ایندرس به واکاوی مدعایِ وهابیت در باب برگزاری جشنها و عزاداری و نقد دیدگاه آنها میپردازد.
۱- مدعای وهابیت دربارۀ برگزاری جشنها
ابنتیمیه میگوید: «برگزاری مراسم جشن و عید در روز ولادت پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم) بدعتی بیپایه و اساس است. پیشینیان، نه اهلبیت و نه دیگران، میلاد پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم) را عید نمیگرفتند و در این روز، مراسم شادمانی برگزار نمیکردند؛ بلکه مسیحیان در روز ولادت حضرت عیسی(ع) و نیز یهودیان براساسِ آیین خود، به چنیناعمالی دست میزدند. برخی از مسلمانان به پیروی از مسیحیان و یا برای اظهار محبت، علاقه و احترام به پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم) ولادتش را جشن میگیرند؛ درحالیکه گذشتگان چنین کاری نمیکردند. اگر برگزاری جشن در روز ولادت پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم) کار نیک و پسندیدهای بود، پیشینیان در اقدام به آن سزاوارتر بودند.»
صالحبن فوزان نیز دربارۀ احتفال مینویسد: «احتفال، بدعتی است که اصلی در کتاب و سنت و عمل سلف صالح بر آن نیست و بعداز قرن چهارم توسط فاطمیانِ شیعه احداث شده است.»
۲- مدعای وهابیت دربارۀ برگزاری مجالس عزاداری
ابنتیمیه می گوید: «از حماقتهای رافضه، اقامۀ عزا و نوحهخوانی برای کسانی است که در سالهای قبل کشته شدهاند.» و نیز از اوست که می گوید: «شیطان به سبب قتل حسین(ع) در بین مردم دو بدعت ایجاد کرده است: بدعت حزن و نوحه در روز عاشوراء، و آنچه منجر به سبِّ سلف و لعنت ایشان شده است.»
محمدبن عبدالوهاب می گوید: «از قبایح رافضه، این است که روز قتل حسین(ع) را ماتم قرادادهاند و ترک زینت میکنند و اظهار حزن میکنند.»
۱-۲- نقد مدعای وهابیت در باب جشن و عزاداری
در پاسخ به ادعای وهابیت، اول به بررسی معنا و مقصود از بدعت؛ و سپس به اثبات مشروعیت و مطلوبیت بزرگداشت بزرگان میپردازیم.
۲-۲- مفهومشناسیِ بدعت
بدعت در لغت بهمعنی کار نو و بیسابقهای است که بیانگر نوعی حسن و کمال در فاعل باشد. در اصطلاح نیز بدعت، آن است که انسان چیزی را که جزو شریعت نیست، به آن نسبت دهد: نکتۀ مهم در مسئلۀ بدعت، این است که مفهومِ بدعت باید بهصورتی روشن تبیین شود تا بدعت از غیر آن تمیز داده شود.
۱-۲-۲- ادلۀ مشروعیت
شواهد متعددی در روایات و آیات، دال بر مشروعیت و جوازِ بزرگداشت اشخاص و ایام وجود دارد که هرکدامشان مؤید مشروعیت احتفال و عزاداری هستند. ادلۀ مشروعیت بزرگداشت بزرگان را میتوان در دو بخش خاص و عام مطرح کرد.
دلیل عام:
در روایات متعددی محبت رسول گرامی اسلام، بهعنوان إکمال ایمانِ مؤمن بیان شده است. پیامبراکرم(ص) میفرماید: «کسی از شما ایمان ندارد؛ مگر اینکه من را بیشتر از والدین و فرزندان خود دوست بدارد.» در سوره مبارکه شوری آیۀ ۲۳ نیز مودّت فیالقربی، مزد رسالت نبی مکرم اسلام قرار گرفته است. بدیهی است، از مهمترین افعالی که از روی محبت انجام میشود، برگزاری مجلس به مناسبت ولادت یا وفات ایشان است.
دلیل خاص:
(دلایل خاص شامل آیات، سنت و روایات مشخص در موضوع است)؛ برای هرکدام از بحث احتفال و عزاداری ادلۀ جداگانهای وجود دارد که به آنها خواهیم پرداخت.
۱-۱-۲-۲- آیات بزرگداشت
بسیاری معتقدند بیشتر آیاتی که دربارۀ مناسک حج در قرآن آمده، به نوعی بزرگداشتِ یاد انبیا و اولیا است. بهطورمثال، می توان به این نشانه ها اشاره کرد.
آیۀ اول: سوره مبارکه بقره آیه ۱۲۵ آنجا که خداوند می فرماید:
«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ»؛
آیۀ دوم: سوره مبارکه اعراف آیه ۱۵۷ آنجا که پروردگار می فرماید:
«فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَاتَبَعُوا النُّورَ الَّذِی اُنزِلَ مَعَهُ اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
به اعتقاد ما تشکیل مجالسِ یادبود در روزهای بعثت و ولادت، القای خطابه و سخنرانی وقرائت اشعار سازنده، مصداق روشن و عزّروه است.
آیۀ سوم: سوره مبارکه مائده آیه ۱۱۴ آنجا که خداوند می فرماید:
قالَ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَهً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقینَ».
حضرت عیسی(علیهالسلام) از خداوند بزرگ، مائدۀ آسمانی میطلبد و روز نزول آنرا روز عید معرفی میکند.
اکنون میپرسیم آیا ارزش وجود پیامبر گرامی کمتر از یک مائدۀ آسمانی است که عیسی(ع) روز نزول آنرا، عید اعلام میدارد؟! بدیهی است عیدگرفتنِ آنروز بخاطر این بود که مائده آیتِ الهی بود، و اینجا نیز پیامبراکرم(ص) بزرگترین آیت الهی است.
۲-۱-۲-۲- روایات بزرگداشت در منابع اهلسنت
در کتب روایی اهلسنت نیز در مشروعیت بزرگداشتِ انبیا و اولیا، روایات زیادی وارد شده است؛
مانند این روایت که مسلم در صحیحش از ابیقتاده نقل میکند: «همانا از رسولخدا(ص) در مورد علّت استحباب روزۀ روز دوشنبه سؤال شد و ایشان فرمودند: "بدانجهت است که من در آنروز متولد شده و روزی است که مبعوث شدم و قرآن بر من نازل شد.»
۳-۱-۲- بررسی روایات در باب عزاداری
همانطورکه گذشت عزاداری نوعی احترام و نگاهداشتِ یاد افراد است؛ بویژه اگر آن افراد دارای مقام و منزلت و ویژگی خاصی باشند، مثل نبوت و وصایت و ولایت و... .
وهابیان عزاداری و گریه بر مردگان را بدعت دانسته و آنرا منکر بهشمار میآورند؛ درحالیکه ادلۀ متعددی از قرآن و روایات در اثبات عزاداری وجود دارد. در ادامه به برخی روایات در اینموضوع اشاره میکنیم.
۱-۳-۱-۲- توصیه بر گریه و شواهدی از سیرۀ پیامبراکرم(ص)
پیامبراکرم(ص) بر گریهکردن عزاداران توصیه میفرمود. مثلاً پس از پایان نبرد اُحد رسولاکرم(ص) راهی شهر مدینه شد، در آنهنگام زنان انصار در سوگ شهدای خویش میگریستند. پیامبر با شنیدن مویۀ عزاداران، از شهادت و غربت عمویش حمزه یاد کرد و فرمود: «و لکن حمزه لا بواکی له؛ اما عمویم حمزه گریه کنندهای ندارد.» پیامبر پس از اندکی استراحت، صدای ناله زنان انصار را شنیدند که برای حمزه میگریستند.
ابن عبدالبر میگوید: تا به امروز زنان انصار پیش از گریه بر مردگان خویش، نخست بر حمزه میگریند.
همچنین در سیرۀ خود حضرت هم شواهد بسیاری در اینباره دیده شده است؛ مثلاً واقدی، درالمغازی، ج۱، ص۳۲۹٫ می نویسد، آنحضرت پس از غزوۀ حمراءُالاسد، به دیدار خانواده سعدبن ربیع(از شهدای اُحد) رفت و در آنجا از حماسه و جانبازی سعد یاد کرد. خانوادۀ سعد نیز با شنیدن سخنان پیامبر میگریستند، رسولخدا نیز گریه کرد و آنان را از گریستن نهی نفرمود.
۲-۳-۱-۲- جشن و عزاداری در تاریخ اهلسنت
برپایی سوگواری، مرثیهخوانی، عزاداری، نوحهخوانی و جلوههای خاصی از مراسم بزرگداشت و تعزیت در تاریخ بسیار است. با کنکاش و جستوجو در متون تاریخی و آثار کهن اسلامی نمونههای فراوانی میتوان یافت که اینامر از روایی و همچنین عادیبودنِ برگزاری چنین محافلی حکایت میکند و بر مرسومبودنِ آن گواهی میدهد.
واکنش مردم مدینه نسبت به شنیدن خبر شهادت امام حسین(ع) یکی از نمونههای آشکار در تاریخ اسلام است. طبری در تاریخ خود به نقل از یکی از راویان اینچنین مینویسد:
«به خدا سوگند! من سوگواریای همچون ناله و گریۀ زنان بنیهاشم در مصیبت حسین(ع) نشنیدهام.»
در تاریخ همچنین نمونههای بیشماری از برپایی عزاداری مردم برای درگذشت شخصیتهای اهلسنت ثبت است. مانند عزاداری برای عبدالمؤمن(م۳۴۶ق)؛ عزاداری برای جوینی(م۴۷۸ق) و عزاداری برای ابنجوزی(م۵۹۷ق).
برخی، به آسانی و مسامحه صحنههای سوگواری و عزاداری مردم برای عالمانِ سنیمذهب را گزارش کرده و آنرا بدون هیچتحلیل و یا نقدی نقل کرده و گاه به بزرگی از آن یاد نمودهاند.
اما مسئله این است که وهابیان درقبالِ عزاداری و ماتمسرایی شیفتگان امام حسین(ع) به تندی میتازند و در موضعگیری خشن و سرشار از تعصب خویش، آنرا مولود بیخردی و دوری از سنت قلمداد میکنند!
۳- بررسی مستنداتِ تحریم عزاداری نزد وهابیان
مخالفان گریه و عزاداری، روایات چندی را در ممنوعیت گریه و عزاداری برشمردهاند؛ از جمله این دو روایت:
روایت اول:
که در مجلد اول صحیح بخاری، ص۲۲۳ آمده وبه پیامبر(ص) نسبت دادهاند که مرده به جهت گریه و شیون بازماندگان در قبر عذاب میشود: « الْمَیِّتُ یُعَذَّبُ فِی قَبْرِهِ بِمَا نِیحَ عَلَیْهِ.»
روایت دوم:
به گفتۀ سعیدبن مسیب، عایشه به هنگام فوت پدرش ابوبکر، مجلس سوگواری برپا نمود. چون خبر آن به خلیفه دوم رسید، دستور داد تا از آن جلوگیری کنند؛ اما عایشه از دستور خلیفه سرپیچی کرد. و خلیفه، هشامبن ولید را مأمور کرد تا نزد عایشه رفته و با زور شلاق از نوحه و گریۀ عزاداران جلوگیری نماید. زنان چون از مأموریت هشام آگاه شدند، مجلس را ترک کرده و پراکنده شدند. آنگاه عمر خطاب به آنان گفت:
تُرِدْنَ أَنْ یُعَذَّبَ أَبُو بَکْرٍ بِبُکَائِکُنَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَال: إِنَّ المیتَ یُعَذبُ بِبُکَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ. »
«میخواهید با گریۀ خود ابوبکر را عذاب کنید؟ همانا مرده با گریۀ نزدیکان خویش عذاب میشود.»
۴- نقد مدعای تحریم وهابیان در باب عزاداری
در پاسخ به ادعای تحریم، شایسته است تا روایات بالا را که پیروان تحریم گریه و عزاداری بدان استناد کردهاند، نقد و بررسی نماییم.
در آغاز میتوان از دیدگاه عایشه یاد کرد. او روایات بالا را عاری از اعتبار میدانست و آنها را نمیپذیرفت و به راویان آن نسبت فراموشی و اشتباه میداد.
نووی در اینباره میگوید: «روایات فوق از نظر عایشه پذیرفته نشده، او به راویان آن نسبت فراموشی و اشتباه میدهد؛ زیرا خلیفۀ دوم و پسرش عبداللَّه،اینروایات را بهصورت صحیح از پیامبر نگرفتهاند. چنانکه ابنعباس نیز میگوید: اینروایات، سخن خلیفه است نه سخن پیامبر(ص).»
مثلاً روزی در حضور ام المومنین عایشه، سخنی از اینگفتۀ عبداللَّهبن عمر به میان آمد که به نقل از پیامبر(ص) میگوید: «میت با گریۀ خویشانش در قبر عذاب میشود! عایشه در واکنش گفت: «فرزند عمر فراموش کرده است؛ بلکه رسولخدا اینچنین فرمود: "مرده در قبر بخاطر گناهانش عذاب میشود؛ درحالیکه نزدیکانش نیز در آنهنگام برای وی میگریند.»
همچنین عایشه از اینحکایت یاد میکند که: «روزی رسولخدا(ص) از کنار قبری عبور میکرد، بازماندگان آنمرده را دید که بر او میگریند. آنگاه گفت: "کسی سنگینی عمل دیگری را بر دوش نمیکشد."»
بیشک رفتار خلیفه در راستای سنت پیامبر نبوده است. آنچه که ما را بر این ادعا رهنمون میسازد، این است که آنحضرت(ص) در حدیثی او را از مقابله با گریهکنندگان بازداشت و فرمود: «یا عمر! دعهن!» و همچنین عایشه در اینموردِ خاص به عمر نسبت خطا و فراموشی داده است.