درس سیوسوم:رسالت علما و امت اسلامی در برابر بدعت وهابیت
چکیده
یکی از شاخصههای وهابیت که آنان را از دیگر مسلمانان متمایز میسازد، بدعتگرایی آنان با نام مبارزه با بدعت و خرافه است. از زشتترین پدیدهها و بدعتهای وهابیت، این است که آنان هرچیزی را که با افکارشان تطبیق نکند، شرک میشمرند.
در این درس، در ابتدا به اهمّ مصادیق بدعتگذاری وهابیان اشاره میشود. سپس با مواردی چند از مخالفت علما در طول تاریخ و واکنش ایشان درمقابل بدعتهای وهابیان آشنا میشویم و در ادامه به رسالت و وظیفۀ علمای دین در برابر بدعت و خرافات از نظر قرآن و روایات میپردازیم. در پیام قرآن و روایات بر لزوم مبارزۀ مرزبانان و علمای راستین در برابر خرافات و بدعتهای تودۀ مردم تأکید شده است. در این بخش همچنین به برخی از آثار دانشمندان جهان اسلام علیه فرقۀ انحرافی وهابیت اشاره خواهیم کرد.
در فرجام درس به ارایۀ راهکارهایی جهت مقابله با چالش فرهنگی وهابیت در جهان اسلام با هدف زدودن این لکۀ انحراف از چهرۀ آیین اسلام و پیکرۀ امت اسلامی خواهیم پرداخت و نیز رهنمودهایی مبنی بر وحدت اسلامی و مقابله با دسیسۀ استکبار در جهت تفرقه بین امت اسلامی را از نظر خواهیم گذراند.
بخش اول. اهمّ مصادیق بدعتگذاری وهابیان
۱- بدعتشمردن مراسم میلاد رسولاکرم(ص)
بنباز(مفتی اعظم سابق سعودی) مینویسد: «مراسم میلاد پیامبر گرامی جایز نیست؛ چون بدعت در دین محسوب میگردد. زیرا رسول گرامی و خلفای راشدین و صحابه و دیگر تابعین چنین مراسمی را انجام نمیدادهاند.»[۱]
۲- بدعتشمردن مراسم سوگواری پیامبران و صالحان
هیئت دائم افتای سعودی در پاسخ به سؤالی دربارۀ مراسم سوگواری مینویسد: «مراسم سوگواری برای پیامبران و صالحان و همچنین مراسم بزرگداشت آنان جایز نیست و بدعت در دین و از وسایل شرک بهحساب میآید.»[۲]
۳- بدعتشمردن درود بر رسولاکرم(ص) پیشوپساز نماز
هیئت دائم افتای سعودی در پاسخ به سؤالی دربارۀ درود و تحیّت بر پیامبراکرم(ص) مینویسد:
«درود فرستادن بر رسولاکرم(ص) قبل از اذان و بعد از اذان، از بدعتهایی است که در دین ایجاد شده و رسولاکرم(ص) فرموده است: "هرکس بر دستورات دینی ما چیزی بیفزاید، مردود است." و همچنین فرموده است: "هرکس عملی را انجام دهد که ما به آن دستور ندادهایم، قابلقبول نیست."»[۳]
۴- بدعتشمردن دعا در کنار قبر رسولاکرم(ص) به قصد اجابت
شیخ صالح فوزان(عضو هیئت افتای سعودی) مینویسد: «رفتوآمدِ زیاد به کنار قبر رسولاکرم(ص) و نشستن در آنجا و سلامگفتن به حضرت، بدعت بهشمار میآید. همچنین دعاکردن به ایننیت که شاید در آنجا به اجابت برسد، نیز بدعت بهحساب میآید.»[۴]
۵- بدعتشمردن اهدای ثواب نماز و قرآن به رسولاکرم(ص)
لجنۀ دائم افتای سعودی مینویسد: «اهدای ثواب و ختم قرآن برای رسول گرامی(ص) نیز جایز نمیباشد؛ چون اصحاب پیامبر و دیگران چنین کاری نکردهاند.»[۵]
۶- بدعتشمردن گرفتن مجالس بزرگداشت برای مردگان
شیخ عثیمین از مفتیان و علمای بزرگ سعودی مینویسد:
«اجتماع نزد مصیبتدیده و خواندن قرآن برای میّت و توزیع خرما و گوشت، از بدعتهایی است که باید از آن اجتناب نمود؛ چون اینکار باعث نوحهسرایی و گریه و حزن داغدیدگان میشود و تلخی مصیبت برای همیشه در قلب آنان میماند.»[۶]
برخی دیگر از مصادیق بدعت نزد هابیان عبارتاستاز:
اهدای ثواب نماز به اموات،[۷] آغازنمودن جلسات با آیات قرآن،[۸] قرائت قرآن و دعا بهصورت دستهجمعی،[۹] دستکشیدن به پردۀ کعبه،[۱۰] ذکر با تسبیح[۱۱] و... .
اینامور از مسایلی است که براساس توضیحات درسهای پیشین، مسلمانان همواره براساس ادلۀ شرعی به آن عمل مینمودند. بنابراین رفتار آنان براساس سنّت بوده است. اما «بدعت» آن است که برای آن از کتاب و سنت، دلیلی وجود نداشته باشد؛ اما در جایی که برای انجام عملی و ترک آن، دلیلی از کتاب و سنت وجود داشته باشد، آن کار مشروع است؛ هرچند فرقه و یا مجتهد دیگر آندلیل را تام نداند! ازاینرو بر فرقه و مجتهد دیگر، مجاز نیست صاحب دلیل را متهم به بدعت و امثال آن بنماید، و این روشی بوده که همواره در میان مذاهب اسلامی و مجتهدان آنها رواج داشته است. اما وهابیت در اینراه بدعتی نو نهادهاند، و هرگونه اجتهاد مخالف خود را بدعت و شرک وکفر میداند. آنان بر همینمبنا برخی امور را جایز و برخی دیگر را حرام میدانند؛ درحالیکه خداوند میفرماید:
«قُلْ أَرَأَیْتُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ لَکُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَامًا وَحَلاَلًا قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ»:[۱۲]
«بگو: آیا روزیهایى را که خداوند بر شما نازل کرده دیدهاید، که بعضى از آنرا حلال، و بعضى را حرام نمودهاید؟! بگو: آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا افترا مىبندید (و از پیش خود، حلال و حرام مىکنید؟!)
«وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ»:[۱۳]
«بخاطر دروغى که بر زبانتان جارى مىشود (و چیزى را مجاز و چیزى را ممنوع مىکنید) نگویید: این حلال است و آن حرام»، تا بر خدا افترا ببندید. به یقین کسانى که به خدا دروغ مىبندند، رستگار نخواهندشد!»
بخش دوم. لزوم مبارزه با بدعتها
۱- وظیفۀ دینی علمای اسلام در برابر خرافات و بدعتها از نظر قرآن
قرآن در چندین موضع، بیان حقیقت را وظیفۀ اصلی علمای ادیان دانسته، آنان را نسبت به ترک اینفریضه، شدیداً عتاب کرده است:
«لَوْ ا یَنْهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ وَالْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ»[۱۴]
دقت در واژۀ «یصنعون» و کاربرد ویژهای که در مقابل «یعملون» دارد، علاوه براینکه در صنع، حذاقت هست، ما را بیشتر به اهمیت مسئله واقف میسازد. گویا قرآن میخواهد بگوید اینگونه علما میخواهند با حیله از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند!
در جایی دیگر از قرآن، کتمان حقیقت علمای ادیان را سرزنش کرده و بیان حقیقت را، بهعنوان عهدی ازلی، برای آنان برشمرده است:
«وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ»:[۱۵]
«پیمانی را که خدا با یاران کتاب بسته است، که آنرا برای مردم روشن کنند و پنهانش نکنند، به یاد آور!»
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنّاهُ لِلنّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ»:[۱۶]
«بعداز آنکه ما برای مردم دلایل روشن و راهنمایی را که نازل کرده بودیم آشکارا بیان نمودیم، آنانی که نسبت به آن پردهپوشی می کنند، مورد نفرین خدا و همۀ نفرینگران هستند.»
قرآنکریم در جایی دیگر آنرا بهعنوان شدیدترین ظلم فرهنگی نامیده است:
«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَهً عِنْدَهُ مِنَ اللّهِ وَ مَا اللّهُ به غافل عَمّا تَعْمَلُونَ»:[۱۷]
«چه کسی ستمکارتر از آن کسی است که روی امر الهی را، که نزد او به عیان است، بپوشاند؟ و خدا از آنچه میکنید هرگز بیخبر نیست.»[۱۸]
۲- وظیفۀ علمای دین در برابر بدعت و خرافات در روایات
روایات اسلامی علمای دین را مُرابط، یعنی مرزبان عقیده، نامیده، و میزان فضل و برتری آنان را از مرابطانی که فقط با سلاح نظامی به مرزبانی میپردازند، به مراتب برتر دانسته است. امام صادق(علیهالسلام) میفرماید:
«دانشمندان شیعۀ ما مرزبانان مرز حساسی هستند که ابلیس و عفریتهای او در پشت آن منتظر فرصتی هستند که بر شیعیانِ ضعیف ما یورش برده، بر آنان مسلط گردند و این دانشمندان مانع آن میشوند که ابلیس و شیعیان ناصبی او نیت خود را عملی سازند. هان آگاه باشید! هر شیعهای که در چنین موقعیتی قرار گیرد، هزاربار از مجاهدانی که مسلحانه با دشمن پیکار میکنند برترند؛ چه آنکه آنها از جان مردم دفاع میکنند و اینها از دینشان.»[۱۹]
مفاد اینحدیث با اندکی تفاوت در عبارت، شهید ثانی در منیهُالمرید نقل شده است.[۲۰] از پیامبراکرم(ص) نیز نقل شده که: «هرگاه بدعتها در میان امّتم پدیدار شوند، بر عالِم است که علم خود را آشکار سازد. هرکس چنین نکند، لعنت خدا بر او باد!»[۲۱] از صادقین(علیهماالسلام) نیز به همین مضمون روایت است که فرمودند:
«هرگاه بدعتها سَر بردارند، عالِم باید علم و دانش خود را آشکار سازد و اگر چنین نکند، نور ایمان از او سلب مىشود.»[۲۲]
همچنین کلینی در لزوم مبارزه با بدعت، از پیامبرگرامی(ص) نقل کرده که فرمود: «هنگامی که بدعت در میان امّت ظهور کرد، بر عالمان لازم است که با آن مبارزه نمایند.»[۲۳]
و نیز: «هرگاه بدعتها پدیدار شوند و پسینیان اینامت، پیشینیان آنرا لعن و نفرین کنند، هرکس دانشى دارد، باید آنرا منتشر سازد، که هرکس در آنروز، دانش خود را پنهان دارد، همچون کسى است که آنچه را خدا بر محمد(ص) نازل کرده، کتمان کرده باشد.»[۲۴]
بخش سوم. واکنش علمای جهان اسلام درمقابل بدعتهای وهابیان
علما و دانشمندان مسلمان که در زبان شریعت، مرزبان و پاسدار سلامت عقاید و افکار مسلماناناند،[۲۵] برای دفاع از اصول و مفاهیم دینی مبارزه با کژی و انحراف و حفظ وحدت امت اسلامی، از ابتدای امر، علیه افکار انحرافی، ضدّعقل و خرد، تنگنظرانه و فرقهگرایانه حساس و مصمم بودهاند. ایشان از اولین سدۀ اسلامی در برابر گروههایی چون خوارج، حشویه، بربهاری و... بهجدّ ایستادند و مبارزهای منطقی و مستدل آغاز کردند و چنان مبانی فکری و اعتقادی آنان را از بنیاد برانداختند که امروز از بسیاری از آنان فقط اسمی در تاریخ مانده است!
اینمرزبانانِ همیشههشیار، طی تاریخ نیز در برابر تفکر خطرناک و زیانبار وهابیت، مبارزۀ بیامانی علیه آنان دارند و تا امروز باوجود تحمل شداید، گرفتاریها و مصایب فراوان راه خود را ادامه دادهاند. و براستی که هرچه زمان میگذرد، اینمبارزه جدیتر، اصولیتر و گستردهتر میشود.[۲۶]
جالب این است که در اینمبارزه و مخالفت علمای اسلامی، چنان اتفاقنظر و وحدترویه داشتهاند که برای برخی صاحبنظران، مایۀ شگفتی و حیرت شده است. پژوهشگر سوری، دکتر عبدالله محمد صالح در اینباره میگوید:
«... در مبارزه با فرقهها و نحلههای انحرافی، معمولاً یکی از موانع وحدتنظر، گرایشهای فقهیمذهبی بوده است. چنانکه در تاریخ دیده میشود، زیاد اتفاق افتاده که علمای یکمذهب با گروهی مخالفت و مبارزه کردهاند. در مورد «جهمیه[۲۷] و حشویه[۲۸]» امر از اینقرار بوده است. درمخالفت و مبارزه با وهابیت و تفکر وهابی گری، وحدتنظر عجیبی میان علمای مذاهب مختلف اسلامی دیده میشود. سوای عدۀ بسیارمحدودی از حنبلیها، علمای سایر مذاهب اسلامی به اتفاق، تفکر و عقاید وهابی را مردود و باطل دانسته و با آن به مبارزه برخواستهاند. همین اتفاقنظر در مخالفت با ابنتیمیه بهخوبی آشکار است. در آنزمان، علمای تمام مذاهب اسلامی(اعماز حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی و زیدی) دربرابر تفکر او ایستادند و برخی اندیشههای او، مانند تجسم خداوندی، رؤیت حسی و مکانداربودنِ ذات او را کفر و زندقه دانستند. حتی استثنای علمای حنبلی هم در اینمورد بسیارنادر بود؛ چنانکه اکنون نیز اکثریت قریب به اتفاق علمای تمام مذاهب بزرگ و اصیل اسلامی، مخالف سرسخت عقاید وهابی هستند.»[۲۹]
سیر تاریخی مخالفت علما
از زمان ظهور ابنتیمیه در قرن هشتم، به محض اینکه علمای دین عقاید وی را با محک دینی و اصول اسلامی ناسازگار یافتند، مخالفت خویش را با وی آغاز کردند. علما در ابتدا کوشیدند او را با نصیحت و استدلال ارشاد کنند. بدینمنظور نامههای فراوانی برای وی نوشتند و جلسات مختلف مباحثه و مناظره با وی گذاشتند و سعی کردند بطلان عقاید او را برایش آشکار و به راه صواب هدایتش کنند. اما او همچنان بر نظریات مخالف خویش اصرار و لجالت میورزید. بنابراین علما نیز مخالفتشان را تشدید کردند، و حتی دست به اجتماعات و تظاهرات علیه وی زدند و چون حکام وقت از او حمایت می کردند، به آنها هشدار دادند که در صورت ادامۀ ایننوع اظهارات مخالف عقاید و اصول پذیرفتهشدۀ اسلامی و ادامه حمایت حکام، در برابر حکومت وقت نیز خواهند ایستاد.[۳۰]
از مهمترین ایراداتی که علما بر ابنتیمیه داشتند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
قول به جسمانیت خداوند؛ قول به رؤیت حسی خداوند؛ مکانداشتن ذات خداوند بسان اجسام؛ جهتداشتن خداوند؛ تشبیه خداوند به اجسام و مخلوقات؛ و... .
علمای شام در نامۀ اعتراضآمیزشان خطاب به حکومت وقت، بر اینموارد اشاره کردند و از حکومت خواستند یا او را وادار به توبه کند یا با حبس وی، شرش را از میان مسلمانان بردارد و اگر هیچکدام را انجام نمیدهد، دستکم حمایت خود را از او بردارد تا مسلمانان، وی را به سزای عملش برسانند. بهعلت همینپافشاری قهرآمیزِ علما، حکومت وقت نیز دست از حمایت وی برداشت و چندیننوبت او را زندانی کرد.[۳۱]
آری! مخالفت علما، همگانی بود. براساس نقل مورخان، جز ابنقیم جوزیه که شاگردش بود و یکی دو مورد غیرقابل ذکر، عالِمی از عقاید او حمایت نکرد.[۳۲]
مخالفان قرن هشتم
در میان سرشناسترین علمای مخالف عقاید ابنتیمیه در قرن هشتم، مورخان از شخصیتهای زیر نام بردهاند:
قاضی عزالدین ابنحمامه؛ امام ابومحمد شافعی؛ امام کمالالدین زملکانی؛ قاضی ابوبکر اخنایی؛ امام تقیالدین سبکی؛ امام ابوحیان و شیخ محمدبن سلیمانکردی.[۳۳]
مخالفت تنها به زمان حیات ابنتیمیه و قرن هشتم منحصر نماند و در قرنهای بعد نیز ادامه یافت. از زمان حیات ابنتیمیه تا اواخر قرن دوازدهم، مخالفت و مبارزۀ علمی بهصورت عمومی و سراسری علیه عقاید و افکار او ادامه داشت. در نیمۀ دوم قرن دوازدهم که محمدبن عبدالوهاب، مبلغ و مروج تندوتیز اینعقاید و افکار شد، علما مخالفت خویش را با عقاید وی که نام «وهابیت» برآن گذاشتند، آغاز کردند. این مخالفت و مخاصمه همچنان ادامه دارد.
مخالفان قرن نهم
از قرن نهم تاکنون، در هر عصری چندتن از علمای اسلام به مبارزه علیه جریان انحرافی ابنتیمیه و خلف او ابنعبدالوهاب پرداختهاند. در اینجا به نام چندتن از سرشناسترین اینچهرهها اشاره میکنیم.
چهرههای مخالف افکار ابنتیمیه در قرن نهم عبارتنداز:
امام ابیبکر حصینیدمشقی؛ قاضی ابوداود حنفی؛ امام ابوشاکر شاطی؛ قاضی حمیدالدین حلبی؛ امام نورالدین نابلسی؛ و ابنحجر عسقلانی.[۳۴]
مخالفان قرن دهم
در قرن دهم، چهرههای زیر بیشتر از سایرین در ضدیت و مبارزه با عقاید و افکار ابنتیمیه نقش داشتند:
نورالدین سمهودیشافعی؛ امام ابنحجر هیثمی؛ ملاعلی قاریحنفی؛ قاضی ابوعمرو ربضی؛ امام ابوبکر شامیحنفی؛ قاضی جلالالدین دوریشافعی؛ و عینالدین محمدبن علی حنبلی.[۳۵]
مخالفان قرن یازدهم
در قرن یازدهم نیز مشهورترین چهرههای پیشگام علمای دین در مبارزه با افکار و عقاید ابن تیمیه عبارتبودنداز:
امام احمد شهابالدین خفاجیحنفی؛ ضیاءالدین علیبن احمد بکری؛ عمیدالدین ابوبکر جبلالنوری؛ قاضی ابوغیاث حمدانیحنفی؛ امام ابوعبدالله دهلویشافعی؛ امام ابوالعلم شافعیبلخی؛ امام زینالدین حنفیمروزی؛ و عبدالرئوف المناویالشافعی.[۳۶]
مخالفان قرن دوازدهم
معروفترین چهرههای مخالف و مبارز علیه وهابیت در قرن دوازدهم؛ عبارتنداز:
امام زرقانی مالکی؛ قاضی ابوسهل سجستانی؛ ابنداوود بغدادیحنفی؛ ابوسافور اسکندریشافعی؛ ابوالحسن علیبن حمد زرکانیحنبلی؛ قاضی جلیلالدین نیمروزی؛ و ابنهبۀ حنفیکوفی.[۳۷]
مخالفان قرن سیزدهم
در قرن سیزدهم نیز چهرههای نامدار این مبارزه؛ عبارتنداز:
امام محمد سبکیشافعی؛ عضدالدین حسنبن ریاحبصری؛ ابنعمر تفتیحنفی؛ علامه سید محمدحسن قزوینی؛ امامُالحرمین محمدبن داوودهمدانی؛ سید ابراهیم رفاعی؛ سید علینقی هندی؛ و میرحامد حسین هندی.[۳۸]
مخالفان قرن چهاردهم
و سرانجام در قرن چهاردهم نیز برخی چهرههای سرشناس اسلام، پیشگام مبارزه و مخالفت با آیین وهابیت بودهاند که عبارتنداز:
سید احمد زینی دحلان(مفتی مکه)؛ شیخ مصطفی شطیحنبلی؛ علامه سید محسن امین؛ علامه شیخ محمدحسین کاشفُالغطا؛ علامه شیخ محمدجواد مغنیه؛ شیخ یوسف نبهانی؛ علامه امینی(صاحب الغدیر)؛ ابوحامدبن مرزوقشامی؛ عبدالغنی حماده؛ شیخ حسین حلمیاستامبولی؛ و بسیاری دیگر که با قلم و قدمشان مبارزه کردند و گاه در اینراه متحمل سختیهای بسیار شدند و حتی به شهادت رسیدند.[۳۹]
آثار و ردّیههای علما
مقدمۀ بحث
علمای اسلام مخالفت خود را با افکار وهابیت به شیوههای گوناگون ازجمله خطابه، مکاتبه، وعظ و ارشاد، بحث و جدل و سایر شیوهها ابراز داشتهاند. دربارۀ کتابها باید گفت اینگونه آثار در زمانها و شرایط مختلف نوشته شدهاند و هریک از زاویهای خاص کوشیدهاند، ناسازگاری افکار و عقاید ابنتیمیه و محمدبن عبدالوهاب را با مبانی و اصول دین ثابت کنند و محکومیت و مردودبودن آنرا مبرهن سازند.
در میان کتابهایی که به عنوان ردیه علیه افکار ایندو چهره(ابنتیمیه و ابنعبدالوهاب) نوشته شده است، برخی بسیار مهم و و کمنظیرند. ازجمله: «الصواعقُالالهیه فی الرد علی الوهابیه» نوشتۀ شیخ سلیمان(برادر محمدبن عبدالوهاب). این کتاب باوجود حجم کم، از بابت جامعیت، اصالت و اتقان استدلال چنان غنی و پُربهره است که شمار بسیاری از نویسندگان متأثر و ملهم از او بودهاند. همچنین «وفاءالوفا بأخبار دار المصطفی» از سمهودی و «شفاءُالسقام فی زیارۀ خیرالأنام» از تقیالدین سبکی نیز از آثار بسیارغنی در اینزمینه است. در اینجا از کتابهای متعدد سید احمد زینی دحلان(عالم برجسته و مفتی مکه معظمه) باید یاد کرد. سه عنوان از کتابهای مهم او عبارتنداز: «الفتوحاتُالاسلامیه»؛ «خلاصۀُالکلام» و «الفتنۀُالوهابیه». این آثار گرچه بیشتر جنبۀ تاریخی دارند تا فکری و تحلیلی؛ اما بسیارمهم و مغتنم هستند.
همچنین عالم برجسته و شیعۀ لبنانی، علامه سید محسن امین با نوشتن کتاب «کشفُالإرتیاب فی اتباع محمدبن عبدالوهاب» کاری بسبزرگ و کمنظیر انجام داده است. اینکتاب غنی و بیبدیل، افکار وهابیت را از زاویههای گوناگون، بویژه از ناحیۀ مخالفت آن با قرآن و سنت، به تفصیل شرح داده است. علامه امینی نیز در جلد پنجم شاهکار ادبیتاریخیاش یعنی «الغدیر» به عقاید ابنتیمیه و عبدالوهاب پرداخته و بیپایگی و بطلان آنها را اثبات کرده است.
به گفتۀ دکتر محمد عبدالله صالح، علما در طول زمان بیش از دوهزارجلد کتاب و رساله علیه افکار ابنتیمیه و ابنعبدالوهاب نگاشتهاند که متأسفانه به دلایلی برخیشان از بین رفتهاند و فقط اسمی از آنها باقی مانده است. با اینوجود، اکنون نیز حدود چهارصدنسخه کتاب و رساله از علمای اسلام در دست داریم که در موزهها، کتابخانهها، مجموعههای شخصی و سایر جاها، از کلکته تا لندن پراکندهاند. متأسفانه در یکونیم قرن اخیر نیز به علت فشارهای مختلف مالی و سیاسی و نیز غفلت مسلمانان برای چاپ و نشر آنها اقدام نشده است.[۴۰]
با این حال، دکتر صالح ۳۲۰ جلد از اینکتابها را با اسامی مؤلفان و سال و محل چاپشان نام میبرد. وی اغلب این کتابها را خود دیده و مطالعه کرده است و تعدادی را نیز به نقل از منابع دیگر آورده است.[۴۱] او میگوید: «علمای دین و مسلمانان دلسوخته، اینکتابها را به زبانهای مختلف، از جمله اردو، انگلیسی، آلمانی، ترکی و فارسی نوشتهاند؛ اما بیشترین تعداد آنها به زبان عربی نوشته شده است. غنیترین منبع در اینزمینه، کتابخانۀ عمومی کلکته در هند و سپس کتابخانۀ مرکزی استانبول ترکیه است.»[۴۲]
به لحاظ تاریخی گفته میشود که «ظاهرا آخرین کتاب از ردیههای علمای اسلامیِ هند علیه افکار و عقاید وهابیت، کتب یکی از علمای برجسته شیعه به نام سید علینقی در سال ۱۳۴۵ق است. عنوان این کتاب «کشفُالنقاب عن عقاید ابنعبدالوهاب» و دارای اسلوب بسیارعالی و از نظر استدلال بسیارقوی و مستحکم است.»[۴۳]
از ردیههای مهم دیگر در هند، «الحقُّالمبین فی الرد علی الوهابیین» نگاشتۀ شیخ احمد سعید سرهندینقشبندی است که در آن مطالب مطرح شده از سوی ابنتیمیه و محمدبن عبدالوهاب را از بُعد عرفانی بررسی و نقد کرده است. نویسنده بر آن است که آندو نفر درپیِ حذف روح عشق، عرفان و معنویت از مسلمانان و حاکمساختن روحیۀ خشک مادی و خالی از شور و شوق و جذبۀ عرفانی بودند.
وی در این راستا دلایل و شواهد فراوانی نقل میکند. مثلاً با نقل اینحکایت که: روزی محمدبن عبدالوهاب در جمعی از دوستان خویش گفت: «عصایی خیرٌ مِن محمد»: عصای من بهتر و کاراتر از محمد(ص) است، مینویسد: اینهمه اصرار او برای انکار زیارت، شفاعت، نذر، خیرات و اصرار بر اینکه هیچکس پساز مرگ خویش زنده نیست و حیات معنوی و روحانی ندارد و قادر بر کاری نیست و...، برای این است که روح معنویت و عشق به لقاءالله را از مسلمانان بگیرد.»[۴۴]
همچنین یکی از علمای برجستۀ لبنان به نام ابومحمد حسن بنهادی موسویعاملی در کتاب «البراهینُالجلیه أو تنصیصات کبار العلماء الاشعریه فی زیغ احمدبن تیمیه» که در سال ۱۳۲۸ نوشته شده است، از منابع بیشماری یاد میکند که علمای برجسته و نامدار اهلسنت، علیه عقاید و افکار ابنتیمیه و محمدبن عبدالوهاب نوشتهاند.
ملاکاتب چلبی(حاجیخلیفه) نیز در «کشفُالظنون» خود، بیشاز ۷۰جلد کتاب را نام می برد که محتوای آنها یا مستقیماً یا ضمنی، به رد افکار و عقاید ابنتیمیه اشاره دارد.[۴۵]
برخی از کتب ردیۀ اهلسنت علیه وهابیت
۱- المقالاتُالمرضیه فی الرد علی ابنتیمیه؛ قاضی ابوبکر اخنایی؛
۲- وفاءُالوفا بأخبار دار المصطفی؛ نورالدین سمهودی؛
۳- شفاءُالسقام فی زیارۀ خیر الأنام؛ تقیالدین احمد سبکی؛
۴- المواهبُالدینیه؛ ابیالعباس قسطلانی؛
۵- الصواعقُالالهیه فی الرد علی الوهابیه؛ شیخ سلیمان نجدی؛
۶- الرسالۀُالنصیحه؛ شیخ سلیمانکردی؛
۷- الصواعق والردود؛ عفیفالدین عبدالله ابنداوود حنبلی؛
۸- السیوفُالصقال فی اعناق من انکر من الاولیا؛ قاضی عبدالسلام مقدسی؛
۹- الجوهرُالمنتظم فی زیارۀ القبرالمکرم؛ ابنحجر هیثمیمکی؛
۱۰- السیوفُالمشرقیه لقطع اعناق القائلین بالمجسمیه؛ علیبن محمد جمالیتونسی؛
۱۱- خبرُالجهه؛ شهابالدین احمدبن یحیی شافعی؛
۱۲- الرد علی ابنتیمیه فی الإعتقادات؛ محمد حمیدالدین فرغانیحنفی؛
۱۳- رد علی الشیخ ابنتیمیه؛ شیخ نجمالدین بغدادی؛
۱۴- رسالۀ فی الرد علی ابنتیمیه؛ محمدبن علی مازنی؛
۱۵- الدرۀُالمضیئه فی الرد علی ابنتیمیه؛ کمالالدین زملکانی؛
۱۶- اعتراضات علی ابنتیمیه فی علم کلام، احمدبن ابراهیم سروجیحنفی؛
۱۷- العقائدُالصحیحه فی تردید الوهابیه النجدیه؛ خواجه حافظ محمدحسنجان سرهندی؛
۱۸- الأصولُالاربعۀ فی تردید الوهابیه؛ خواجه حافظ محمدحسنجان سرهندی؛
۱۹-الفجرُالصادق فی الرد علی منکری التوسل والکرامات والخوارق؛ شیخ جمیل افندیزهاوی؛
۲۰- الأقوالُالمرضیۀ فی الرد علی الوهابیه؛ محمد الکسم الحنفی؛
۲۱- الرد علی الوهابیه؛ عبدالمحسن الأشقریالحنبلی؛
۲۲- الرسالۀ الردیۀ علی الطائفۀ الوهابیه؛ محمدعطاءُالله عطا؛
۲۳- ضیاءُالصدور لمنکر التوسل بأهل القبور؛ ظاهرشاه هندی؛
۲۴- رد وهابی؛ مفتی محمودبن عبدالغیور؛
۲۵- التوسل؛ مفتی عبدالقیوم هزراوی؛
۲۶- ضلالاتُالوهابیه، قاضی حبیبُالحق بنقاضی عبدالحق؛
۲۷- علماءُالمسلمین والوهابیون؛ حسین حلمیایشیق؛
۲۸- میزانُالکبری؛ شیخ عبدالوهاب شعرانیمصری؛
۲۹- غوثُالعباد ببیان الرشاد؛ مصطفی حمامیمصری؛
۳۰- سیفُالأبرار المسلول علی الفجار؛ محمد عبدالرحمان حنفی؛
۳۱- الوهابیۀ والتوحید؛ شیخ علی کورانی؛
۳۲- العلماءُالاسلامی موقفهم من الوهابیه؛ دکتر عبدالله محمد صالح؛
۳۳- توحید أو تفرقه؛ مولانا حسنجان لاهوری؛
۳۴- مساعیُالوهابیۀ فی الأفغانستان؛ مولوی عبدالجلیل راشد؛
۳۵- الوهابیۀ والثورۀ الاسلامیه؛ دکتر حسن حامد(استاد دانشکده حقوق سودان).
برخی از کتب ردیۀ شیعه علیه وهابیت
۱- منهاجُالشریعۀ فی ردّ ابنتیمیه؛ سید مهدی کشوانکاظمی؛
۲- منهجُالرشاد؛ شیخ جعفر کاشفُالغطا؛
۳- البراهینُالجلیه؛ محمدمحسن قزوینی؛
۴- کشفُالنقاب عن عقاید ابنعبدالوهاب؛ سید علینقی هندی؛
۵- کشفُالإرتیاب عن اتباع ابنعبدالوهاب؛ سید محسن امینحسینیعاملی؛
۶- هذه هی الوهابیه؛ شیخ محمدجواد مغنیه؛
۷- الدعوۀُالاسلامیه؛ شیخ محمد خنیزینجفی.[۴۶]
بخش چهارم. دیدگاههای برخی علما دربارۀ رسالت علمای جهان اسلام درقبال بدعتهای وهابیان
مقام معظم رهبری دربارۀ رسالت علمای جهان اسلام درقبال بدعتهای وهابیان میگوید:
«رسالت دینی علما منحصر در یک بُعد از ابعاد مختلف دین نیست؛ بلکه رسالت آنها همهجانبه است. اختیارات علمای اسلام و رسالت آنها دقیقاً در طول رسالت و مسئولیت ائمه است. امروز همۀ علمای اسلام نسبت به رسالت خویش در راه حفظ دین و در قبال مردم و تشیع، مسئولیت دارند و هرکس در اندازۀ توان خود مسئول حفظ دین اسلام است. براساس همیناحساس مسئولیت است که امامخمینی، قائد بینظیر دوران غیبتکبری در برابر بدعتها، مبارزه عظیم با تمام مظاهر کفر و طاغوت را سَرلوحۀ وظایف خویش قرار داد. مبارزه با بدعتها اساسیترین جبههای است که در مقابل بدعتگران میتوان تشکیل داد، و یکی از وظایف مهم علمای اسلام است.»[۴۷]
مقام معظم رهبری در ادامه میگوید:
«بحمدالله در عصر کنونی هم، علما و بزرگان شیعه که از افتخارات مذهب و حافظان شریعت هستند، همچون علمای گذشته، این امانت گرانبهای دین و ارزشهای مقدس و غنی شریعت را که با رنج و تحمل مشقتهای گذشتگان به آنها رسیده است با تمام وجود حافظ و نگهبان هستند.»[۴۸]
علامه مطهری نیز معتقد است:
«چنانکه پیامبراکرم(ص) میفرماید: «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیَظهر العالِم علمَه. فمَن لمیفعل فعلیه... .»؛[۴۹] در اینروایت بر علمای شیعه واجب شده است که با بدعتها مبارزه کنند. علمای شیعه نیز در راه مبارزه با بدعتها و امربهمعروف و نهیازمنکر از جان خویش گذشته و در راه زدودن بدعتها جهاد نموده و حکم جهاد دادهاند.»[۵۰]
علامه امینی نیز میگوید:
«علما و فقهای بزرگ شیعه از آغاز غیبت کبری در راه مبارزه با بدعتها از جان خویش گذشتهاند و در اینراه شهید شدهاند و شکنجهها و آزارها را به جان خریدهاند.»[۵۱]
علمای اسلام (تشیع) مبارزه با بدعتها و خرافات را در صدر برنامه و سرلوحۀ زندگی خود قرار داده بودند، چنانکه پیامبراکرم(ص) آنها را وارث خویش میشمرد و امام معصومِ آنها را جانشین خود در عصر غیبت مطرح میکند، همانطوریکه رسولخدا(ص) با بدعتها و خرافات جاهلی در عصر خویش مبارزه کرد و در طول ۲۳سال دین الهی را مستقر نمود، و جانشینان خویش را برای حفظ دین از آلودهشدن به خرافات و بدعتها مسئول نمود، آخرین جانشین پیامبراکرم(ص) در آغاز غیبت کبری اینوظیفه مهم را برعهدۀ عالمان نهاده و از آنها خواسته است که مدافع دین ناب محمدی باشند و علما نیز براساس پیمانی که خداوند از آنها گرفته بر اینعهد وفادارند.[۵۲]
بخش پنجم. ابزارهای مقابله با بدعتهای وهابیت
همچنانکه میدانیم هدف، استراتژی، شیوه و تاکتیک شیعه و روحانیان و مبلّغان فرهیخۀ آن، اِبراز دشمنی، غلبه بر حریف، مقابلهبهمثل و تُندخویی و خشونت در برابر مخالفان و دشمنان نیست؛ بلکه هدف، انجام خالصانه رسالت الهی، یعنی تعلیم صحیح دین الهی، تبیین آموزههای قرآنی، آموزش سنت و سیره نبوی و شناساندن معارف ناب اهلبیت مکرم آنحضرت و مبارزه با بدعتها و پیراستن چهرۀ تابناک اسلام از آرایههایی است که در اثر مرور زمان پدید آمدهاند. ازاینرو روش این پرچمداران، هدایت مردم، ارایۀ حقیقت البته با گفتمان تهاجمی در مسئلۀ توحید و سنت و از موضع دعوت و مطالبه نسبت به توحید و پیروی سنت، با اخلاقی نیکو و گفتاری نرم و مستدل و منطقی است. بنابراین برای موفقیت در عرصۀ مقابله با وهابیت، روحانیان هوشیار باید خود را برای اینرسالت الهی بیشازپیش تجهیز و آماده سازند.
برخی از اهمّ اقدامات بایسته در موارد زیر پیشنهاد میشود.
۱- شناخت دقیق مبانی و آموزههای وهابیت و کژی و انحرافات آن بطور مستند و شناساندن چالشهای آن به جامعۀ اسلامی؛ اعم از سنی و شیعه؛
۲- بازشناسی فرایند متهمساختن تفکر ناب شیعی و مجهزشدن افراد و گروههایی برای پاسخگویی فوری به کتب و جزوات و اشکالات جدید آنان در عرصۀ مطبوعات، سخنرانی و سایتهای اینترنتی؛
۳- حفظ آیات مورد نیاز توسط روحانیان برجسته، و فرهنگسازیِ آیاتی که مطالب مورداختلاف را بصورت جامع ارایه میکند و از استنادهای گزینشی و یکسونگری وهابیان باز میدارد؛
۴- تسلط روحانیان بر سنت و سیرۀ نبوی براساس بیان اهلبیت(ع) و فراگرفتن مستندات آن در کتب معتبر اهلسنت؛[۵۳]
۵- تأسیس رسانۀ ملی و قوی برای مقابله و خنثیکردنِ فتنه و اهداف ضدّاسلامی و بدعتآمیزِ وهابیت در جامعه.
بخش ششم. راهکارهای مقابله با چالش فرهنگی وهابیت در جهان اسلام
برجستهسازیِ مرز میان اهلسنت و وهابیت
تبیین صحیح رابطۀ میان اهلسنت و وهابیت برای نخبگان و تودۀ مردم در جوامع اسلامی و تفکیک قایلشدن میان ایندو، تا حدّزیادی از افتادن مسلمانان در دام وهابیت جلوگیری کرده و باعث کاهش خطرات ناشی از رشد وهابیت در جهان اسلام خواهدشد. اینوظیفه در وهلۀ اول، برعهدۀ علما و مفتیهای سنی در تمامی کشورهای اسلامی است تا اشتباهات و اقدامات افراطگرایانۀ اینگروه به پای مذهب تسنن نوشته نشود. فضلا و اندیشمندان مذهب تشیع نیز باید با برجستهسازی مرز میان وهابیت با مذهب تسنن و فرق چهارگانۀ آن، مانع از سقوط مسلمانان به ورطۀ وهابیت شوند.
نقد سنّیِ وهابی
اینکه خود علمای فرق چهارگانۀ اهلسنت به نقد جدیِ عقاید ابداعی وهابیت دست زنند و به انحرافی و جعلیبودنِ اینتفکرات صحه گذاشته و آنانرا منزوی کنند.[۵۴]
طرح عقلانیت شیعی و نقد شیعیان افراطی
صِرف طرح عقاید ناب شیعی در میان جوامع مسلمان براساس عقلانیت و کتاب و سنت، درمقابلِ کجفهمی، خشونت و بیمنطقیِ وهابیت، بهترین حربه علیه تفکر وهابی است. درمقابل نیز، نقد اعمال خلاف شرع و افراطیِ شیعیان در هرکجا که باشد باید مورد توجه قرارگیرد؛[۵۵] زیرا همینمسئله به عاملی برای تحریک احساسات مذهبی و به دام وهابیت انداختن اهلسنت در کشورهای اسلامی بدل میشود. بنابراین شایسته است که خود شیعیان در تمام جغرافیای جهان اسلام ابتدا موضعشان را از آنها جدا کنند و بدینترتیب، خط اصیل تشیع را مشوب به افراط و تفریطها ننمایند.
پاسخ صریح و جمعی علمای جهان اسلام به شبهات وهابیت
وهابیان با طرح شبهات و اتهامات بیاساس علیه مکتب اسلام، در پیِ مطرحساختنِ خود در میان مسلمانان جهان هستند. ازاینرو، لازم است فقها و اندیشمندان مسلمان در سراسر جهان از طریق هماندیشی با یکدیگر و برپاییِ نشستهای مشترک، ضمن بیان صریح و روشن عقاید و اصول اسلام، نسبت به اتهامات وهابیت ازجمله اعتقاد شیعه به تحریف قرآن، کافردانستن اهلسنت، برتردانستن جایگاه حضرت علی(ع) نسبت به پیامبراکرم(ص) و بسیاری از اتهامات بیپایه و بیاساس دیگر، یکبار برای همیشه واکنش نشان دهند.[۵۶]
مقام معظم رهبری در جمع میهمانان شرکتکننده در کنگرۀ جریانهای تکفیری در سال ۱۳۹۳ش میگوید:
«یکی از وظایف بزرگ علمای جهان اسلام، ایجاد نهضتی علمی و منطقی و فراگیر از جانب علمای مذاهب اسلامی برای ریشهکنکردنِ جریان تکفیر است. اینجریان با شعار دروغین سلف صالح وارد شده است و باید با زبان دین، علم و منطق، بیزاری سلف صالح را از ایناقدامات نشان داد. باید با ایننهضت علمی و منطقی، جوانان بیگناهی را که گرفتار اینجریان خبیث شدهاند، نجات داد و این، وظیفه به عهدۀ علما است.»[۵۷]
ارایۀ معارف صحیح اسلام، مبارزۀ علمی و ایجاد شبهه علیه وهابیت
اندک اطلاعرسانی و آگاهیبخشی در جهان معاصر نسبت به تفکرات و آموزههای اینفرقه، سبب میشود عموم مسلمانان از یکسو و مردم جهان از سویی دیگر، نسبت به پوچ و غیرعقلانیبودنِ آموزهها و طرز فکر وهابیت آگاهی یابند. بدینسان تبلیغ رسانهای جهانِ غرب برای نشاندادنِ وهابیت بهعنوان تفکر غالب اسلامی به دنیای امروز تا حدود زیادی ناکام خواهدماند. اعلام آمادگی مراجع بزرگوار شیعه برای مناظره با علمای وهابی، حتی اگر پاسخ مناسبی از سوی وهابیان دریافت نکند، در صفحات تاریخ بهعنوان یک حرکت نمادین ثبت خواهدشد. برخورد علمی و منطقی با وهابیت و طرفداران آنها بهعنوان منش و مرام شیعه، آن هم در شرایط کنونی یک امر ضروری است.»[۵۸]
شهید مطهری در اینرابطه میگوید:
«روشنگرى و تبلیغ اسلام، بهعنوان یکمجموعه، وظیفه و رسالت عالمان دین است. کمگذاشتن در اینرسالت و انجام ناقص آن، یا به بخشى افزودن و از بخشى کاستن، نپیمودن همۀ راه است، کارى که عالم دینى، باید از آن بپرهیزد.
عالمان دین، وظیفه دارند زوایاى گوناگون دین: شامل بایدها و نبایدهاى عبادى، مقولههاى اعتقادى، اجتماعى، سیاسى و اخلاقى و آنچه به دنیا و آخرت مردم ربط پیدا میکند، بهدرستى بشناسند و عرضه بدارند. معناى تفقه در دین، که بر گروهى از امت واجب شده، همین است. تفقه، ویژۀ احکام نیست، تفقه، شناختِ ژرفِ مجموعه دین است: باورها، ارزشها، احکام، تاریخ و فرهنگ و میراث اسلام. روحانیت ما ... مسئولیت اصلىاش، ایجاد رشد و لیاقت و اعطاى شناخت اسلام و فرهنگ اسلامى و سرمایههاى اسلامى و تاریخ اسلام و معرفى اسلام، بهصورت یکمکتب، ایدئولوژى و جهانبینى اسلام است.»[۵۹]
تعامل میان عالمان شیعه و سنی (وحدت اسلامی )
مهمترین عاملی که میتواند عرصه را بر وهابیت تنگ کند و نقشههای استعمارگران را نقشبرآب نماید، تقویت وحدت شیعه و سنی است. اینراهکار بارها توسط رهبران انقلاب اسلامی ایران، و علمای دین و بزرگان تقریب تأکید شده است.[۶۰]
برای نمونه، مقام معظم رهبری در جمع روحانیان حوزههای اهلسنت میگوید:
«مردم را به دستهایی که امروز وحدت را میشکنند، توجه بدهید. با مردم هم صریح حرف بزنید. امروز، آن دستی که امریکا علیه وحدت تجهیز کرده، عبارت از همین دست پلیدِ وهابیت است. اینرا صریح به مردم بیان کنید و پردهپوشی نکنید! از اول، وهابیت را برای ضربهزدن به وحدت اسلام و ایجاد پایگاهی -مثل اسرائیل- در بین جامعۀ مسلمانها بوجود آوردند. همچنانکه اسرائیل را برای اینکه پایگاهی علیه اسلام درست کنند، بوجود آوردند، حکومت وهابیت و اینرؤسای نجد را بوجود آوردند تا داخل جامعۀ اسلامی، مرکز امنی داشته باشند که به خودشان وابسته باشد و میبینید هم که وابستهاند.»
وهابیت، بر مبنای ایجاد اختلاف بین مسلمین بوجود آمده است. همین الآن اطلاع داریم و میشناسیم که علمای حنابلۀ غیروهابی در عربستانسعودی، دلشان از اینوهابیها خون است. اینها حنابلهای هستند که وهابی نشدند. فقه، همان فقه و مبنای فقهی، همان مبنای فقه حنبلی است؛ اما موازین و اصول وهابیت را قبول نکردند. اینها غالباً هم مطرودند؛ یعنی عموماً این افراد، داخل در حکومت هم نیستند. نه اِفتایی، نه امامتی و نه هیچمنصب دیگر هم در اختیارشان قرار نمیگیرد. تعداد اینافراد هم زیاد است. ... مردم را نسبت به این قضیه آشنا و متوجه کنید.»[۶۱]
بهرهگیری مناسب از ظرفیت حوزههای علمیه
آخرین نکته این است که باید بدانیم آموزههای فرقۀ ضالۀ وهابیت در حوزۀ جنگ اندیشه تعریف میشود. بههمینمنظور حوزههای علمیه بایستی با گفتمانهای فکری غالب، بستری فراهم کنند تا چهرۀ واقعی اینفرقۀ ضاله، عالمانه شناسایی شود و اساس تفکر وهابیت برای سایر اندیشمندان روشن گردد.
منابع
۱- اتحادیه بینُالمللی امت واحده، نقد یک رویکرد در تقابل با وهابیت، ۱۶ اسفند، ۱۳۸۸ش.
۲- امینینجفی، عبدالحسین، شهیدان راه فضیلت، تهران، روزبه، ۱۳۶۲ش.
۳- انور، سها، العلماء الاسلامی فی الهند، حیدرآباد، حاجی کمپنی، ۱۹۶۲م.
۴- بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا.
۵- بکری، احسان عبداللطیف؛ الوهابیه فی نظر العلماء المسلمین، ترجمه به فارسی با عنوان: «وهابیت از دیدگاه دانشمندان مسلمان» توسط دکتر محمدرضا شاهرودی، چاپ: تهران، انتشارات: گلستان کوثر، چاپخانه خاطر لیتوگرافی، چاول، ۱۳۸۶ش.
۶- بنباز، عبدالعزیزبن عبدالله، مجموعه فتاوی و مقالات متنوعه، دارالقاسم للنشر، ۱۴۲۰ق.
۷- بیطار، عمرف الآثار الخالدۀ، قاهره، ۱۹۶۹م.
۸- حاجی خلیفه، کشفُالظنون عن اسامی الکتب والفنون، دارالفکر، ۱۳۱۴ق.
۹- حرعاملی، محمدبن حسن، وسائلُالشیعه، بیجا، بیتا.پ
۱۰- خمینی، روحالله، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، ۱۳۷۸ش.
۱۱- ــــــ، وصیتنامه سیاسى و الهى امام خمینى، مشهد، شرکت به نشر، ۱۳۷۸ش.
۱۲- دانشنامه جهان اسلام، زیرنظر مصطفی میرسلیم، ویرایش دوم، تهران، بینا، بیتا.
۱۳- دایرۀُالمعارف بزرگ اسلامی، مدخل ابنغنام، عنایتالله فاتحینژاد، کاظم موسویبجنوردی، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
۱۴- دایرۀُالمعارف جهان نوین اسلام، ایمن الیاسینی، مدخل ابنعبدالوهاب، ویراستار جان ل. اسپوزیتو، ترجمه و تحقیق حسن طارمیراد، محمد دشتی، مهدی دشتی، تهران، نشر کتاب مرجع، نشر کنگره، ۱۳۸۸ش.
۱۵- رضوانی، علیاصغر، وهابیان، تهران، ۱۳۵۲ش.
۱۶- السعید، ناصر، تاریخ آل سعود، ناشر: دارمکه، اتحاد شعب الجزیره العربیه، ۱۴۰۴ق.
۱۷- العثیمین، محمد، فتاوی منارالاسلام، دارالوطن.
۱۸- فتاوی اللجنۀ الدائمۀ للبحوث العلمیۀ والافتاء، محقق احمدبن عبدالرازق الدویش، دارالموید للنشر والتوزیع، الریاض، ۱۴۲۴ق.
۱۹- کحاله، عمررضا، معجم المولفین: تراجم مصنفی الکتب العربیه، بیروت داراحیاء التراث العربی، بیتا.
۲۰- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، دارالاسوه للطباعه، الطبعه الاولی، ۱۳۷۶ ش.
۲۱- متقی علاءالدین علی، کنزُالعمّال فی سنن الاقوال والافعال، بیجا، موسسه الرساله، ۱۴۰۵ق.
۲۲- مجلسی، محمدتقی، بحارُالانوار، ج۲، چاپ بیروت.
۲۳- مجله الدعوۀ، ش۱۶۱۲٫
۲۴- محمدبن العزیز المسند، فتاوی اسلامیه، دارالتعلیم، بیروت.
۲۵- محمدصالح، عبدالله، العلماءالاسلامی، موقفهم من الوهابیه، دارالحفاظ، ۱۹۷۸م.
۲۶- محمدیآشنانی، علی، درسنامه شناخت عربستان و وهابیت، تهران، حوزه نمایندگی ولیفقیه در امور حج و زیارت، معاونت امور روحانیون، ۱۳۸۷ش.
۲۷- مرزوق دمشقیشامی، ابوحامد، التوسل بالنبی(ص) والصالحین و جهله الوهابین، (مؤلف واقعی آن، سید محمد عربی تبانی مکی مالکی ۱۳۹۰ق است)، چاپ: استامبول، ۱۹۷۵م و ۱۹۸۴م به همت حسین حلمی ایشقچ.
۲۸- مشار، سیفالدین، معجم المطبوعات العربیه فی باکستان.
۲۹- مطهری، مرتضی، گفتارهای معنوی، تهران، صدرا، ۱۳۶۸ش.
۳۰- موسسه مطالعات اندیشهسازان نور، وهابیت سیاسی، تهران، اندیشهسازان نور، ۱۳۹۰ش.
۳۱- نزار آلحمدون، حسن، الدمشق، تاریخه الفکری والسیاسی، دمشق، ۱۹۷۹م.
۳۲- نسائی، احمدبن علی، سنن نسایی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا.
۳۳- هرسیج، حسین و مجتبی تویسرکانی، چالشهای وهابیت، ایران جهان اسلام و غرب، انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، ۱۳۹۲ش.
۳۴- leader. ir/langs/fa/index. php?p=contentShow&id=10572
[۱]. مجموعه فتاوی و مقالات متنوعه، ج۱، ص۱۸۳، فتاوی اللجنۀُ الدائمۀ للبحوث العلمیۀ والافتاء،ج۳، ص۱۸٫
[۲]. همان، ج۳، ص۵۴، فتوایشماره ۱۷۷۴٫
[۳]. همان، ج۲، ص۵۰۱، فتوای شماره ۹۶۹۶٫
[۴]. مجله الدعوۀ، ش۱۶۱۲، ص۳۷٫
[۵]. فتاوی اللجنۀُ الدائمۀ للبحوث العلمیۀ والافتاء، ج۹، ص۵۸، فتوای شماره ۳۵۸۲٫
[۶]. فتاوی منارُالاسلام، ج۱، ص۲۷۰٫
[۷]. فتاوی اللجنۀ الدائمۀ للبحوث العلمیۀ والافتاء، ج۴، ص۱۱، فتوای شماره ۷۴۸۲٫
[۸]. نور علی الدرب، ص۴۳٫
[۹]. فتاوی اللجنۀ الدائمۀ للبحوث العلمیۀ والافتاء، ج۳، ص۴۸۱، فتوای شماره ۴۹۹۴٫
[۱۰]. مجموعۀ فتاوی ابنعثیمین، ش۳۶۶٫
[۱۱]. فتاوی اسلامیۀ،ج۲، ص۳۶۶٫
[۱۲]. یونس: ۵۹٫
[۱۳]. نحل: ۱۱۶٫
[۱۴]. مائده: ۶۳٫
[۱۵]. آلعمران: ۱۸۷٫
[۱۶]. بقره: ۱۵۹٫
[۱۷]. بقره: ۱۴۰٫
[۱۸]. میزانُالحکمۀ، ج۱، ص۶۰۵٫
[۱۹]. مجلسی، بحارُالانوار، ج۲، ص۷۲، باب النهی عن الکتمان العلم، نرمافزار جامعُالأحادیث ۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری نور.
[۲۰]. شهید ثانی، منیۀُالمرید.
[۲۱]. کلینی، الکافی، ج١، ص۷۵٫
[۲۲]. نجفی، وسائلُالشیعه، ج١١، ص٩.
[۲۳]. کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴، حدیث۲، باب البدع.
[۲۴]. کنزُالعمّال، ص٩٠٣.
[۲۵]. اشاره به حدیث مشهوری از پیامبر(ص) که فرمود: «علمای امت من دژ و حصار دین هستند، اینان مراقبان سلامت اعتقادی و فکری مسلماناناند. کنزُالعمال، ج۳، چاپ بولاق، ص۱۸۲٫
[۲۶]. وهابیت سیاسی، مؤسسه مطالعات اندیشهسازان نور، ص۳۵۹٫
[۲۷]. پیروان ابومحرز جهمبن صفوان در اواخر قرن اول هجری، برای تفصیل بیشتر نگاه کنید به فرهنگ فرق اسلامی، مشکور، ذیل همین کلمه.
[۲۸]. گروهی کلامی در قرن اول هجری، معتقد به تشبیه و تجسیم بودند. نک: فرهنگ فرق اسلامی ذیل همین کلمه.
[۲۹]. عبدالله محمد صالح، العلماءالاسلامی، موقفهم من الوهابیه، ص۲۷٫
[۳۰]. حسن نزار آلحمدون، الدمشق، تاریخه الفکری والسیاسی، ص۱۴۳-۱۴۵٫
[۳۱]. همان، ص۱۶۱-۱۷۲٫
[۳۲]. همان، ص۱۶۵٫
[۳۳]. عبدالله محمد صالح، پیشین، ص۳۹٫
[۳۴]. همان، ص۴۲٫
[۳۵]. همان، ص۴۷٫
[۳۶]. همان، ص۵۴٫
[۳۷]. همان، ص۵۶٫
[۳۸]. همان، ص۶۱، و نیز علیاصغر رضوانی، وهابیان، ص۱۲۹٫
[۳۹]. تاریخ آلسعود، ناصر السعید. اینکتاب متضمن شرح جانبازیهای علما در مبارزه با وهابیت و رفتار آلسعود است.
[۴۰]. عبدالله محمد صالح، پیشین، ص۲۷۳٫
[۴۱]. همان، ص۳۴۷٫
[۴۲]. همان، ص۳۵۶٫ به نقل از مهما انور، قدیمیترین کتاب از ایننوع در کتابخانه عمومی کلکته، رسالهای است که در سال ۷۲۰ق توسط جمعی از علما در دکن نوشته شده است. برای بیشتر نک: سها انور، العلماءُالاسلامی فی الهند، ص۱۲۱-۱۲۳٫ البته به گفته عمر بیطار در «الآثارُالخالدۀ» قدیمیترین اثر در اینزمینه در مصر، رسالهای است که در سال ۷۱۶ق نوشته شده است. هرچند برخی از مراجع میگویند قدیمیترین اثر در اینباره، کتاب «المقالاتُالمرضیۀ» قاضی ابوبکر اخنایی است و حتی برخی کتاب «الدرۀُالمفید فی الرد علی ابنتیمیه» را در سال ۷۱۲ق ثبت کردهاند. مگر اینکه بگوییم منظور بیطار آثار غیرمطبوع است. ر.ک: معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، و کشفُالظنون حاجی خلیفه. برای بیشتر نک: عمر بیطار، الآثارُالخالده، ص۱۷۶٫
دکتر صالح در شمارش مهمترین کتابها علیه وهابیت، از آثار زیر نام برده است: الدرۀُالمفیدۀ فی الرد علی ابنتیمیه از شیخ تقیالدین علیبن عبد الکافی السبکی؛ شفاءُالسقام فی زیارۀ خیرالأنام از همو؛ وفاءُالوفا از سمهودی؛ الجوهرُالمنتظم فی زیارۀ القبر المکرم از احمدبن حجر هیثمیمکی؛ کشفُالارتیاب از محسن امین عاملی؛ الدررُالسنیۀ فی الرد علی الوهابیۀ از سید احمد زینی دحلان؛ کشفُالنقاب عن عقاید ابنعبدالوهاب، از سید علینقی هندی. نک: عبدالله محمد صالح، پیشین، ص۶۶٫
[۴۳]. عمر بیطار، الآثارُالخالدۀ، ص۱۳۲٫
[۴۴]. همان، ص۱۵۱٫
[۴۵]. حاجی خلیفه، کشفُالظنون عن اسامی الکتب والفنون، دارُالفکر، ۱۳۱۴ق.
[۴۶]. عبدالله محمد صالح، پیشین، ص۹۷٫
[۴۷]. اقتباس از سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهایمدظلهالعالی که در مدرسه فیضیه در جمع فضلا و اساتید حوزه در سال ۱۳۷۴ ایراد فرمودند و در آن به نقش علمای شیعه در پیشبرد اهداف عالیه اسلام اشاره داشتند.
[۴۸]. اقتباس از سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنهای مد ظله العالی، که در مدرسه فیضیه در جمع فضلا و اساتید حوزه در سال ۷۴ ایراد فرمودند و در آن به نقش علمای شیعه در پیشبرد اهداف عالیه اسلام اشاره فرمودند.
[۴۹]. علامه مجلسی، بحار الانوار،ج ۲، ص ۷۲٫
[۵۰]. شهید مطهری، گفتار معنوی، ص ۲۴۰٫
[۵۱]. علامه امینی، شهداء راه فضیلت، از ص ۲۴ ـ ۴۰۵٫
[۵۲]. نهجُالبلاغه، خطبه ۳، «... و ما أخذ الله علی العلماء اَلّا یُقارّوا علی کظۀ.»
[۵۳]. چالشهای وهابیت، ایران، جهان اسلام و غرب، حسین هریس و مجتبی تویسرکانی، ص۲۱۲٫
[۵۴]. نقد یک رویکرد در تقابل با وهابیت، اتحادیه بینُالمللی امت واحده، ۱۶ اسفند.
[۵۵]. چالشهای وهابیت، ایران، جهان اسلام و غرب، حسین هریس و مجتبی تویسرکانی، ص۲۱۲٫
[۵۶]. همان، ص۲۱۴٫
[۵۷]. دیدار شرکتکنندگان در کنگره جهانی جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام با رهبر انقلاب اسلامی.
[۵۸]. چالشهای وهابیت، ایران، جهان اسلام و غرب، حسین هریس و مجتبی تویسرکانی، ص۲۱۴-۲۱۵٫
[۵۹]. یادداشتهاى استاد شهید مطهرى، ج۴، ص۴۸۱٫
[۶۰]. همان، ص۲۱۵٫
[۶۱]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از روحانیون حوزههای علمیه اهلسنت در ۰۵/۱۰/۱۳۶۸٫